Deprecated: str_replace(): Passing null to parameter #1 ($search) of type array|string is deprecated in /home/varzehco/public_html/wp-content/plugins/spotplayer/index.php on line 10
تأملی درباره پیوند نقد و دوستی - ورزه

تأملی درباره پیوند نقد و دوستی

تأمّلی دربارهٔ پیوند نقد و دوستی

 مسعود زنجانی

تأمّل دربارهٔ مقولهٔ نقد و اندیشهٔ انتقادی و شرایط آن برای جامعهٔ ما فوق‌العاده ضروری است. به عبارتِ دیگر، باید برداشت‌های خود از مقولهٔ انتقاد را مورد انتقاد و آسیب‌شناسی جدّی قرار دهیم.

به نظر من، یک آسیب شناسی از درکهای مختلف از انتقاد و فرهنگ نقادی، می‌تواند با تامّل و مداقّه بر دو تعبیر و اصطلاح شایع در گفتار رایج از مقولهٔ نقد صورت گیرد: نخست، “نقد سازنده” و دیگری، “نقد بیرحمانه”! اما چه مشکلی در پس و پشتِ این تعابیر نهفته است؟ اگر بخواهم بسیار خلاصه بگویم که اشکال و مشکل مشترکی که غالباً میان کاربران هر دو اصطلاح وجود دارد چیست می توانم بگویم که نهایتاً هر دو آغشته به یک مشکل هستند و هر کدام، به نوعی، نسبت به یک چیز بی توجهی یا نادانی دارند: “فرهنگِ دوستی”!

فرهنگِ انتقاد فرهنگِ دوستی است. تفکر انتقادی همیشه دوستانه و مهرآمیز است و می‌توان گفت انتقادِ غیردوستانه، تنها، چیزی از جنس خودنمایی های فضل فروشانه و یا خرده‌گیریهای محقّرانه است. انتقاد بدونِ فرهنگِ دوستی، نه تنها مفید که ممکن نیست! در اینجا، باید بپرسیم که آیا ما انتقاد را برای خود انتقاد می خواهیم یا انتقاد برای ما وسیله ای است برای خلق چیزی بالاتر؟ و آنگاه آن چیز بالاتر چه می تواند باشد شایسته تر و ضروری تر از عشق و دوستی و انسان دوستی؟ اما از سوی دیگر، باید گفت دوستی نه تنها هدفِ انتقاد که شرطِ انتقاد نیز هست. در نبودن فضا و محیطی دوستانه هیچ اتفاق ارزشمند و شکوهمندی نمی افتد از جمله سنجشگری (انتقاد) و پرسشگری!

در این ارتباط، به کسانی که می گویند که “نقد باید نقد سازنده باشد”،باید یاد آوری کرد که سازندگی نقد را باید در ویران کنندگی آن دید و سنجید. به عبارت دیگر، مفهوم نقد یک پارادوکس را در دل خود دارد: “سازندگیِ تخریب”. انتقاد تخریب سازنده است و اگر این را فراموش کنیم، آنگاه “نقد سازنده” عملاً یک ایدئولوژی محافظه کارانه برای تأیید وضعیت موجود و ابزاری برای سرکوب هرگونه تحول خواهی شد. برای همین است کسانی که غالباً از نقد سازنده سخن می گویند همانهایی هستند که فراموش می کنند که سنجشگری (انتقاد)، همیشه همراه پرسشگری است و آنگاه از یکسو می گویند “X را نقد کنید”، و اما از دگر سو، از آنها می شنویم که “چرا X را زیر سوال برده اید”! 

اما چرا اینها یعنی فراموشی فرهنگ دوستی؟ آشکار است، زیرا دوست کسی نیست که مدام، و منفعلانه، ما را تایید و تحسین می کند و گویی فقط نوازشگر ما است. به قول پلوتارخوس، اگر به چنین چیزی نیاز باشد، به دوست چه حاجت است، سایه هر کس اینکار را به بهترین نحو انجام می دهد! به عبارت دیگر، دوست واقعی کسی است که با ما صادق است، و نه کسی که ما را تصدیق می کند. (جالب آنکه “دوست” را در عربی “صدّیق گفته اند” و نه “مُصدِّق”!) و آشکار است که صداقت ایجاب می کند که یک دوستِ واقعی و رفیقِ خالی از خلل، گاه سخنانی بگوید که سخت در مخالفت و مغایرت با رفتار و گفتار و پندار ما باشد. پس اینکه می گوییم انتقاد همیشه دوستانه است و فرهنگ نقد فرهنگ عشق و دوستی است، به هیچ روی انکار بعد رادیکال، پرسشگر، و دگراندیشانه انتقاد نیست. در واقع، همه سخن من این است که منقد می تواند و باید سخت ترین انتقادها را نسبت به موضوع خود ابراز کند، ولی هیچگاه نباید، به شخص موردِ انتقادِ خود، “سخنِ سخت” (به قول حافظ)، یعنی زمخت و هتاکانه بگوید، و یا سخت سخن بگوید، یعنی مغلق و لفاظانه.

به سخن دیگر، ناقد همیشه حافظ دوستی است و “سخنِ سخت گفتن” و “سخت سخن گفتن”، هر دو، نافی دوستی و مغایر با فرهنگ نقد هستند. و این همان نکته ای است که غالباً منادیان “انتقاد بیرحمانه” در نمی یابند و رادیکالیسم اندیشۀ انتقادی را با تندخویی و درشت گویی و حتی فحّاشی و هتّاکی اشتباه می گیرند. باری، رادیکالیسم و دگراندیشی یک دستاورد انسانی و یک رنجاورد فکری است که در محتوا و ساختارِ اندیشه ورز ابراز میشود، و نه در لحن و ابرازهای پُر هیاهو و هوچیگر.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *