ساحتهای فلسفی ناظر به زبان با نظر به فرهنگ فلسفی پیتر آنجلس
(قسمت دوم: فلسفه تحلیلی)
الف ـ جنبش یا سنّت فلسفۀ تحلیلی:
فلسفۀ تحلیلی جنبشی فلسفی است كه در قرن بیستم پدید آمد و به ویژه در انگلستان و ایالات متحده رواج یافت. فلسفۀ تحلیلی بر زبان و تلاش برای تحلیلِ گزارهها (یا مفاهیم یا تعابیر زبانی یا صورتهای منطقی) تأكید دارد و هدفش این است كه بهترین و كوتاهترین صورت منطقیِ متناسب با امور واقع یا معانی حكایت شده را بیابد. مسألۀ اساسی در فلسفۀ تحلیلی به دست آوردن تعاریف است؛ اعم از تعاریف زبانی یا غیرزبانی، حقیقی یا سیاقی. (تعاریف سیاقی[6] در اینجا عمدتاً به آن دسته از تعاریف اشاره دارند كه كاربرد خاص نماد[7]هایی را مشخص میكنند كه از طریق آنها ممكن است مجموعهای از نمادها جایگزین مجموعهای دیگر شوند.) در فلسفۀ تحلیلی نسبت به موضوع فوق، چهار دیدگاه وجود دارد كه با نظر به پدیدآورندگان آنها عبارتند از:
1ـ دیدگاه برتراند راسل: هدف از فلسفۀ تحلیلی این است كه گزارههایی كه به لحاظ دستور زبان رهزناند به صورتهایی منطقاً صحیح برگردانده شوند.
2ـ دیدگاه جورج ادوارد مور: فلسفۀ تحلیلی به كشف حقایق در باب جهان نمیپردازد بلكه كمابیش مفاهیم را تعریف میكند یا به آنها وضوح میبخشد. در فرایند تحلیل، «تحلیل شونده»[8]، مفهومی است كه باید مورد تحلیل قرار بگیرد و «تحلیل كننده»[9] مفهومی است كه به لحاظ منطقی معادل آن است و جایگزینش میشود. براین اساس، تحلیلكننده و تحلیل شونده مترادف میشوند و این ترادف وضوح بیشتری را به ارمغان میآورد.
3ـ دیدگاه لودویگ ویتگنشتاین: مقصود از فلسفۀ تحلیلی این است كه همۀ گزارههای توصیفی و مركّب (قضایا، تعابیر زبانی) به قضایای ساده برگردانده شوند. از این رو، این گزارهها به صورت واحدهای نهایی تجزیهناپذیری درمیآیند كه واحدهای بسیط و تجزیهناپذیرِ جهانِ واقع را باز نُمون میكنند. آموزه اساسی این است كه فلسفه نمیتواند از مرزهای زبان فراتر رود.
فلسفه نمیتواند توصیف یا تبیین كند كه زبان چگونه با جهان ربط دارد. این رابطه فقط میتواند نشان داده شود. وظیفۀ واقعی فلسفه، روشن ساختنِ چیزهایی است كه منطقاً میتوان یا نمیتوان گفت.
4ـ دیدگاه رودلف كارنپ: فلسفۀ تحلیلی آشكارسازی نظاممندِ نحو منطقی مفاهیم و زبان (ساختار دستور زبانی و قواعد آن) است و به ویژه به زبان علم كه مطلقاً صوری است توجّه دارد. دغدغۀ عمدۀ فلسفۀ تحلیلی چند و چون در باب معانی واژگان (معناشناسی) و ارتباط معنایی میانِ زبان ما و جهانِ واقع نیست، بلكه كمابیش پرداختن به مناسباتِ ساختاری مشترك میانِ زبانها است.
http://www.ensani.ir/fa/content/208403/default.aspx
کتاب ماه فلسفه – آذرماه 1386