ساحتهای فلسفی ناظر به زبان با نظر به فرهنگ فلسفی پیتر آنجلس
مسعود زنجانی
(قسمت سوم: فلسفه تحلیل زبانی)
@Massoud4474
ب ـ نظریه یا روش فلسفۀ تحلیلِ زبانی:
فلسفۀ تحلیلِ زبانی، مدّعی است كه با تحلیل زبانِ متعارف/ عادی[10]، بهتر میتوان سرشت مسائل فلسفی را فهمید. از این حیث، مسائل فلسفی دو دستهاند:
1ـ مسائل زبانی كه نه در واقعیت بلكه در كژتابیهای زبان ریشه دارند و با نظر به آن حل میشوند.
2ـ آن دسته از مسائل فلسفی كه با مشاهدۀ كژتابیهای زبان، به خودی خود، منحل/ حذف میشوند. در اینجا، مقصود از تحلیلِ زبانی، ناپدید ساختن پرسشهای فلسفی است. برای نمونه، مسألۀ سنّتی «استقراء» یك «شبه ـ مسأله»[11] است. هنگامی كه مسألۀ استقراء از حیث كاربردهای زبانی و معانی واژگانی نظیر «شاهد/ قرینه»، «دلیل»، «گذشته»، «آینده»، «پیشگویی»، «تكرار» واضح باشد، دیگر هیچ دلیلی نیست كه به عنوان یك مسألۀ واقعی در نظر گرفته شود.
در فلسفۀ تحلیلِ زبانی این نظرات به چشم میخورد:
1ـ زبان، نه از حیث تصویر و نه از حیث شاكله[12] (در تناظری یك به یك)، نسبتی با جهانِ خارج ندارد.
2ـ زبان منظومهای از معانی نیست كه مستقلاً در عملِ نامگذاری هویات و واقعیاتِ موجود حاصل شده باشد.
3ـ زبان ابزارِ بسیار متنوّعی برای استعمال است.
4ـ معانی واژگان و جملات از كاربردشان درون یك سیاق[13] حاصل میشوند. آنها چیزی را مستقل از استعمالشان دلالت یا نامگذاری نمیكنند.
5ـ واژگان، جملات و معانی، كاركردهای متنوّعی را همچون «نامگذاری»، «طبقهبندی»، «فهرست كردن»، «حكم كردن»، «توصیه كردن»، «توصیف كردن»، «دلالت كردن»، «اظهار كردن»، «احضار كردن» ایفا میكنند.
6ـ معانی واژگان و جملات باید در سیاقِ قواعد، رسوم و قراردادهای ناظر به كاربردِ واژگان و جملات بررسی شوند. معنا با رابطۀ واقعی میانِ واژگان و اموری كه آنها را بازنُمون میكند، نسبت اندكی دارد.
برخی از مدّعیات ضدمتافیزیكی فلسفۀ تحلیلِ زبانی عبارتند از:
1ـ زبان (قضایا، گزارهها) نمیتواند تصویری یكپارچه از واقعیت را به ما ارائه كند.
2ـ زبان نمیتواند واقعیت (امور واقعی كه در باب آنها سخن میگوید) را بازنُمون كند (مطابقت نماید).
3ـ زبان كوششی است برای بیان آنچه صرفاً میتوان مشاهده كرد. راهیابی به فراسوی نمادهای هیچ زبانی، توسط صِرف ماهیت آن، امكانپذیر نیست. ما مجبور خواهیم بود كه برای سخن گفتن از آنچه فراسوی نمادهای زبانی است، خود آن نمادها یا نمادهای دیگری را به كار بریم. در واقع، تلاش برای راهیابی به فراسوی زبان، با به كارگیری زبان، پیریزی ساختاری متافیزیكی است كه صرفاً محتوا و نظام خود را آشكار میكند.
4ـ فلسفه، مفاهیم را وضوح میبخشد، امّا معرفتی متافیزیكی یا علمی از جهان به ما نمیدهد.
برخی از تحلیلگران یا فیلسوفانِ زبانی عبارتند از: لودویگ ویتگنشتاین، جان ویزدم، گیلبرت رایل.
http://www.ensani.ir/fa/content/208403/default.aspx
کتاب ماه فلسفه – آذرماه 1386